#102

من شنو .... الان:


" گریه ام میگیره

وقتی که حرفام

از یادت میره

یادت میوفتم

یادت میوفتم

بارون میگیره

جایی نمیرم

وای چه دلگیرم

از دنیا سیرم

بی تو میمیرم

بی تو میمیرم"


بابک جهان بخش - بی تو میمیرم


من نویس .... من و تو ی توی آیینه :


دست میکشم لای موهات .... لبخند میزنی .... میچرخی و میبینی چقدر موهات بلند شده و من بهت میگم یکم دیگه بلند تر که بشه خوب میشه و تو خنده ات میگیره و میگی شنبه میرم پسرونه میزنمش و من اخم میکنم و بین حرف ِ تو و حرفِ خودم میمونم ... نمیدونم چیو انتخاب کنم ..... زول میزنم توی چشات ... نه اون برق ِ قدیمُ نداره .... اون برقی که درست ولتاژش از ته ته دلت میزنه بالا و توی چشات روشن میشه .... دلم برات میسوزه ... چقدر سخت با همه چی کنار میای .... بهت میگم هر کاری دوست داری انجام بده ... اگه موهات ُ مثل ِ اول دبیرستانت کوتاه کنی و دوباره برقِِ نگاهت برمیگرده (!) کوتاهش کن دختره .... تو بهم میخندی .... روی لپت چال میوفته و سرتو کج میکنی یهو واسه اجازه ی من دلت خنک میشه و چشات یه برق میزنه و میگه نهههههههه مگه خلم ؟؟؟ خیلیم اینجوری دوست دارم موهام ُ .... منم یهو از خنده ات خنده ام میگیره .... حالا هم تو داری میخندی .... هم من :) یه چشمک میزنی و میشی تصویرم توی آیینه ... برق ِ نگاهم ... امروز توی آیینه دیدمت .... دلم برات تنگ شده بود :) خوش اومدی دوباره :)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد