من نویس ... من ازت نمیگذرم (!) :
آره آقای چیز ، تو که امروز اومدی گند زدی به تولد و جشنمون توی یه کافه ته ته یه پاساژ ناشناس ، میخواستم بگم اون عکسایی که از ما گرفتی ، اون استرسی که به تن و بدن ما انداختی ، اون تهدیدهایی که کردی ، اون دست بندی که زده بوده به کمرت و دم به ثانیه هی اشاره میکردی بهشون ،همشون سرت میاد ، چون انقدی که ما رو ترسوندی ، همون قد تو دلم دعا دعا کردم سرت بیاد و حالت گرفته شه :| !
لعنت بهت ، لعنت !
من شنو ... توی کافه مثلث :
" نه خوبیم ، نه بدیم
همدیگه رو بلدیم
دنیا داره میرونه
رو صندلی عقبیم "
زدبازی - سیگار صورتی