ف 1

 هفته های اول مهر

ردیف آخر کلاس

نشسته  

بغل دست دوست صمیمیش 

روی نیمکت خیلی سفت مدرسه

روی میز یک پاکن با خلاصه نویسی های امتحانی روی پاکن (!) 

یک خودکار آبی با یک مداد نوکی 

هووووم 

دست راستش باند پیچی شده 

یکی از پاهایش را  جمع کرده و تکیه داده به نیمکت

و خودش تکیه داده به دیوار پشت سرش

یک کتاب نو روی پاهایش 

با یک لایتر در دست راستش 

حرفهای نامرتبط معلم 

خنده های ریز ریز دوستان صمیمیش 

موهای کوتاه پسرانه ی نامرتبش 

یک مقنعه ی دور گردنش 

صدای تق تق در 

هوووم !  

صدایش کردند 

با کیف و وسایلش  

تند تند 

همه چیز را توی کیف کجش پرت میکند 

بدو بدو راه میوفتد 

مقنعه را جلوی دفتر معاون سرش میکند 

مادرش 

با خنده نگاهش میکند 

با دست چپش موهای نامرتبش را میکند زیر مقنعه 

یک سلام کوتاه 

مادر با یک خبر خوب آمده بود !  

 

X امروزتوی خواب اینارو دیدم .... یک فلش بک  از دوم راهنمایی من و بهترین خبر زندگی من بود !  

X از این به بعد فلش بک مینویسم ... !