من شنو .... وقتی که داشتم شمع رو خاموش میکردم این از پی ام سی پخش میشد :
" چقد دوس داشتِ تو شیرینه
تو رنگ چشمات به دل میشینه
تورو من دوست دارم تا اونجایی
که آدم واسه حوا میمیره "
امیر فرجام - عشق شیرین
من نویس .... من متولد ِ ماه ِ آبان ... 14 آبان :
واسه خودم شاد ِ شاد رفتم کیک خریدم و دادم شیرینی فروشی روش واسم نوشته تولدت مبارک ... ! ( آقای م دار دیدی من فور اور الونم ؟؟ ) بعد رفتم واسه خودم شمع خریدم و یه نقاب :) یه نقاب که امشب جای همه ی نقاب های دنیا رو بگیره برام ... بعد اومدم خونه و خودم و مرتب کردم و واسه خودم تولد گرفتم .... خوب و خوش :) شمع هامو خودم گذاشتم و خودم روشن کردم و خودم آرزو کردم و خودم فوت کردم:) ... آره لعنتیا در این حد تنهام ....:دی!
واسه خودم رقصیدم و شادی کردم .... کلیم عکس با خانواده انداختیم ... و چقدر هم همه مشتاق این تولد بودن ( کاملا برعکس )... !
ولی خوب بود .... من فردا ساعت 8:30 وارد یه دوره ی دیگه از زندگیم میشه ... خالی از خیلی از آدما از زندگیم :) ولی خوب پیش میره ... من که کلی امیدوارم ... راستی تولدم مبارک :)