#98

من شنو .... دی ماه ِ پارسال ... خوبم :) :


" تورو میبینم و هول میکنم

همه چیو تحمل میکنم

تو خیالم آخه مال ِ منی

تو که فقط تو خیال ِمنی"

مرتضی پاشایی - دل ِ من دلِ تو

من نویس .... یک درس ِ بزرگ:


من هر روز خوشبخت تر میشوم و علت این خوشبختی را مدیون ِ "م" ممنوع هستم ... چون اگه بود الان هیچی اینقد خوب نبود .... اینقد آرامش فکری نداشتم .... اینقد آروم نبودم .... یعنی تا چند ماه پیش فکر میکردم که اگه بود چی میشد ولی الان دارم فکر میکنم چقدر خوبه که نیست .... نه عقایدمون یکی بود .... نه سطح فرهنگ خانوادمون .... نه هیچی .... کلا خیلی فرق داشتیم و من وقتی باهاش بودم کور میشدم و سطح سواد خانوادمونو میاوردم پایین و میشدم مث ِ اون ... یادمه وقتی باهاش بیرون بودم و میرفتیم واسه ی غذا همش نگران ِ غذا خوردنش بودم ... که الان اینجوری میخوره و من باید خودمُ پشت دستام پنهون کنم که کسی مسخره امون نکنه .... اینارو الان داره یادم میاد .... نه اینکه دوستش ندارما ... نه هنوزم خیلی دوستش دارم ولی میفهمم چقد باهم فرق داشتیم .... واقعا دنیای ما اندازه ی هم نیست ! :) خدایا شکرت واسه همه چی ... واسه این آرامش همراه با حس ِ شدید خیانت ... اینا بهم یه درس ِ بزرگ داد ... اعتماد بی جا موجب ِ شکسته ... من یاد گرفتم در سطح خانواده ام فکر کنم ... نه کمتر .... نه بیشتر .... یاد گرفتم با عقلم پیش برم نه با دلم .... یاد گرفتم علاقه ام رو با عقل ببرم جلو نه با چشم و گوش :) .... هی "م" ممنوع .... با اینکه اصلا دلم نمیخواد ببینمت .... با اینکه هنوز یه زخم ِ گنده روی اعتماد و علاقه و دلم گذاشتی ولی اگه یه روزی دیدمت میام جلو ... باهات دست میدم و با لبخند ازت تشکر میکنم که اینارو بهم یاد آور شدی .... مث ِ همون یکشنبه ای که با غصه پشت تلفن سرت داد زدم و گفتی بلند شو ... تو خیلی قویی .... میخوام بهت بگم من همیشه قویم ...چه تو باشی ... چه نباشی .... برات آرزو میکنم خوشبخت بشی ( البته از ته دلم میخوام که دهنتم سرویس شه )  اینارو با یه وقفه فهمیدم ... من بــــــزرگ شدم ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد