#9

من شنو ... امروز وقتی خیابونارو قدم زنون رد میکردم : 

 

" مال هم بودیم 

کنار هم بودیم 

ولی تو رفتی برنگشتی 

توی خواب هم بودیم 

رو یه قاب عکس بودیم 

این کار تواِ  

کار سرنوشت نیست " 

زدبازی - مال هم بودیم 

 

من نویس ... با یه لبخند پیروزی  :  

 

خب توی اینکه چیزیو میخوام و بهش میرسم کمترین شکی نیست !  

هروقتی چیزیو خواستم یا با مهربونی ، یا با عصبانیت ، یا با دعوا گرفتمش !  

شاید بگید لوسه یا چیزی  

ولی وقتی چیزیو میخوای 

با روش خودت به دستش بیار 

شده جنگ رو  شروع کن 

نه اینکه بری چاقو ورداری بری طرفو بکشیا  

ولی اعتراض کن ، بحث کن ، دعوا کن !  

آدم برای خواسته هاش باید بجنگه !  

از دیشب پریشون و ناراحت 

کسل و بد اخلاق  

منتظر امروز بودم و به خواسته ام رسیدم  

از اینکه یک کارمند ساده با من مثل کارگر برخورد کنه منتفرم !  

منم بهش فهموندم که قدرت ارباب رجوع خیلی بیشتر از این حرفاس !  

" عزیزدلم تو اونجایی که درس خوندی ما مدیر مدرسه اش بودیم !! "  

با همه این اوصاف شادیم  و خوشحال 

موهامو بالا بستیم و همون رژ قرمزه رو زدیم 

عینکمونو زدیم تا دنیارو صاف تر ببینیم !   

 

خطاب به "م" ممنوع بعد از 3ماه:   

آدما عوض میشن و به قولی شنیدم تو هم عوضی شدی !  

خیالی نیست ما همچنان برای  شما و خانوم عزیزتون قبل از خواب دعا میکنیم :) حالا جنبه ی مثبت و منفی دعا با خود خداست !!