#23

من شنو ... خیلی حال میکنم باهاش :‌ 

 

" آبروم رفت از دست تو انگل  

دلم میخواد گم و گورت کنم توی جنگل 

مایه داری بچه ها میگیرن ازت بدجور 

با پولای تو گه خوری میکنن صدجور "  

حسام استپس - صدام بزن 

من نویس : 

 

کمبود خوابی که این چند روز کشیدم اندازه  اون بیخوابی های سه ماه تنهایی سخت نبود ! 

یادش بخیر یه شبه چقدر لاغر شدم ، چه قدر مریض شدم !  

"م" ممنوع ... تو حق نداری بیای به خواب من ...  

حق نداری منو از خواب بیدار کنی ،  حق نداری منو بترسونی که چیزیت شده !  

تو حق نداری عطری که من بهت دادمو بزنی و با اون بری بیرون و دست تو دستش باشی و من توی خوابم عطرتو بو کنم و حسرت بخورم !  

تو حق نداری اینقد دل منو بسوزونی !  

تو حق نداری منو آزار روحی بدی !  

تو حق نداری شبا آروم و راحت بخوابی و من هر لحظه خوابم بشه یه کابوس !  

تو حق نداری توی بحثای من و دوستام بیای  

تو حق نداری ....     

دیشب خواب نداشتم ... خواب بودما .... ولی نخوابیدم .... خواب دیدم ... ولی آروم نبودم ... آرامش نداشتم !  

خسته ام .... خیلی خسته ام !  

فردا میخوام تابستونو شروع کنم .... بزنم از خونه بیرون ... 

دلم میخواد بشینم روی سقف ماشین و سیگار روشن کنم ... توی کوهسار ....  !   

دلم میخواد موهامو دوباره محکم ببندم و رژ قرمزمو بزنم و بشینم روبروی هر پسری که میشناسم و لاس بزنم !  

دلم میخواد انتقام بگیرم 

دلم خیلی پره 

مخصوصا وقتی میبینم و هیچی نمیتونم بگم !  

دلم میخواد دوباره سوژه ی عکسای دوستام باشم  با همون نیش باز !  

دلم میخواد سرمو بذارم روی پای بابام و خوابم ببره و بیدار که شدم روی تختم باشم !  

چقد زود گذشتا :)  

خوابای دیشب خیلی تــ خـ ـمــ ـی بودن ! به قدری که گوشی به دست شدم دیشب 

سرگرمی درس حسابی که نداریم  

دلمون خوشه به فــ یــ س جان و وبلاگ نویسی و نـ ت + !  

خیلی چرت و پرت مینویسم دوباره .... باید درس شم !  

 

شعر : 

 

شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه 

قولتو آروم گذاشتم 

پیش قرآن  

لب طاقچه 

مریم حیدرزاده - شب رفتنت