من شنو ... خیلی حال میکنم باهاش :
" آبروم رفت از دست تو انگل
دلم میخواد گم و گورت کنم توی جنگل
مایه داری بچه ها میگیرن ازت بدجور
با پولای تو گه خوری میکنن صدجور "
حسام استپس - صدام بزن
من نویس :
کمبود خوابی که این چند روز کشیدم اندازه اون بیخوابی های سه ماه تنهایی سخت نبود !
یادش بخیر یه شبه چقدر لاغر شدم ، چه قدر مریض شدم !
"م" ممنوع ... تو حق نداری بیای به خواب من ...
حق نداری منو از خواب بیدار کنی ، حق نداری منو بترسونی که چیزیت شده !
تو حق نداری عطری که من بهت دادمو بزنی و با اون بری بیرون و دست تو دستش باشی و من توی خوابم عطرتو بو کنم و حسرت بخورم !
تو حق نداری اینقد دل منو بسوزونی !
تو حق نداری منو آزار روحی بدی !
تو حق نداری شبا آروم و راحت بخوابی و من هر لحظه خوابم بشه یه کابوس !
تو حق نداری توی بحثای من و دوستام بیای
تو حق نداری ....
دیشب خواب نداشتم ... خواب بودما .... ولی نخوابیدم .... خواب دیدم ... ولی آروم نبودم ... آرامش نداشتم !
خسته ام .... خیلی خسته ام !
فردا میخوام تابستونو شروع کنم .... بزنم از خونه بیرون ...
دلم میخواد بشینم روی سقف ماشین و سیگار روشن کنم ... توی کوهسار .... !
دلم میخواد موهامو دوباره محکم ببندم و رژ قرمزمو بزنم و بشینم روبروی هر پسری که میشناسم و لاس بزنم !
دلم میخواد انتقام بگیرم
دلم خیلی پره
مخصوصا وقتی میبینم و هیچی نمیتونم بگم !
دلم میخواد دوباره سوژه ی عکسای دوستام باشم با همون نیش باز !
دلم میخواد سرمو بذارم روی پای بابام و خوابم ببره و بیدار که شدم روی تختم باشم !
چقد زود گذشتا :)
خوابای دیشب خیلی تــ خـ ـمــ ـی بودن ! به قدری که گوشی به دست شدم دیشب
سرگرمی درس حسابی که نداریم
دلمون خوشه به فــ یــ س جان و وبلاگ نویسی و نـ ت + !
خیلی چرت و پرت مینویسم دوباره .... باید درس شم !
شعر :
شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه
قولتو آروم گذاشتم
پیش قرآن
لب طاقچه
مریم حیدرزاده - شب رفتنت