من شنو .... امروز ... خیلی خیلی توی فکر :
"من به نبودنت عادت کردم
عادت کردم و نمیشه که برگردم
اگه دیروز یه جایی من و تو از هم بریدیم
شاید فردا یه جایی دوباره بهم رسیدیم "
امیر اسید - روزهای خوبم
من نویس ... "م"ممنوع های آدمها :
اصلا آدم باید "م"ممنوع داشته باشه تا هر آهنگی که گوش داد یهو بره ته ته خاطره ها !
یعنی نمیشه آدم "م"ممنوع خودشو نداشته باشه که
مطمئنم همه هم یه "م"ممنوع دارن برای خودشون !
مثل همون پیرمردی که امروز جلوی من توی خیابون راه میرفت و زیر چشاش خیس شده بود و توی دستش یه تیکه عکس پاره بود! ( دروغ چرا وقتی دیدم چشاش خیسه زود مسیرمو عوض کردم ... خیلی باید دلتنگ باشه آدم )
یا مثل اون خانومی که چند وقت پیش توی اتوبوس کنارم نشست و بعد از دیدن من که داشتم با "م"ممنوع میحرفیدم لبخند زد و سر تکون داد و ساکت نشست و با بغض نگاهشو دوخت به پنجره تا به مقصد رسیدیم !
اصلا مث داداش خودم که بعد از این همه سال دوست دختر داشتن هنوز چشاش دنبال همون دختر هست !
یا حتی "م"ممنوع من !
اونم یه "م"ممنوع داشت واسه خودش ... اونم همه چیو بهم زد واسه "م" ممنوعش !
یا حتی ب عزیزم که یه روز بهم گفت تو هم "م"ممنوع من میشی تا ابد !
نمیدونم چرا امروز خیلی به این موضوع فکر کردم ... شاید بخاطر آهنگ جدید ( امیر اسید - روزهای خوب ) باشه که اینجوری به فکر رفتم !
از اینکه اینقد درگیری فکری دارم خیلی کلافه ام .... خیلی خیلی !
مخصوصا که امروز دو سه بار نزدیک بود برم زیر ماشینا !!!