#28

من شنو ... از هلن بیزارم ولی این آهنگش قشنگه:

  

 "فقط تو نیستی که شبونه رفتی 

فقط تو نیستی که دروغ میگفتی 

نمیدونم شاید یه روز که دور نیست 

تو هم به حال و روز من بیوفتی

 

هلن - فقط تو نیستی 

من نویس :  

 

آقا این چتری هایی که مامان جان مارو سفارشیدن که بزنیم بس روی مخ مبارک میباشند !  

و استایل بی اعصاب مارو بهم میزنن و مارا به آدم بس شلخته تبدیل میکند !  

و ما بسیار عصبی میشویم در خیابان و عینکمان را بالای سرمان میزنیم و به مثال این آدم های هنری (!)  

و این استایل های رمانتیک به ما نمیخورد آقا جان !  

نمیخورد مادر من !   

این کارهای خفن به ما نمیخورد ما همان استایل بی اعصاب را میزنم بسیار هم خوب میباشد !  

به درک که پیشانیمان خالی شده است و به درک که موهایمو ریزش دارد !  

مو میخواهم برای چه !؟  

وقتی قرار است همه را زیر شال و روسری پنهان کنم!  

مو به درد عمه بزرگمان میخورد که تقی به توقی ابروهایش را به هم میکشد و دو سال به دوسال با ما قهر میکند (با  اینجانب ) 

اصلا من نمیدانم چرا باید ما عمه داشته باشیم ؟!  

نه عمه خوب است نه عمو !  

به این موهای چتری بهم ریختمان قسم !  

عمه خوب نمیباشد  

راستی خودم عمه میشم !  

نه حرفمان را پس میگیریم همه ی عمه ها بد میباشند الا این شخص شخیص بنده !  

راستی من با یکی دارم آشنا میشم  

هیسس !  

تا اطلاع ثانوی نپرسید کیه !  

خودم بهتون میگم بعدا !