#31

من شنو .... عاشقانه های من و خودم : 

 

" کاش اینجا بودی و من 

نصفه و نیمه نبودم 

نفست میپیچید تو گوشم 

اینقد صدات نمیزد این قلب 

برف و بارون نمیتونن 

من و از تو دور کنن 

صد سال توی راه موندن 

یه لحظه اس وقتی با توام " 

زدبازی - منتظر بودن کاریه که بعضی وقتا پسرا برای دخترا میکنن 

 

من نویس ... با طعم شیرین یخ در بهشت : 

 

وقتی من موهامو باز میذارم  

چشامو آرایش نمیکنم 

یه رژ قرمز میزنم 

یعنی خیلی خیلی بی حوصله ام 

وقتی من از کنار مغازه ها با اخم راه میرم 

یعنی حالم خوب نیست 

یعنی واقعا حالم خوب نیست 

یعنی دس از سرم وردارید 

وقتی من توی جواب همه یک کلمه یک کلمه پیش میرم یعنی جدا حوصله حرف زدن ندارم 

حالا با هرکی میخواد باشه 

داریم دوباره برنامه ی سفر میچینیم   

این دفعه خانومانه ی خانومانه  

به احتمال زیاد هم میریم 

چون من دلم میخواد سفر کنم  

جدیدا یه جوری شدم 

دلم میخواد بشینم توی اتاقم 

توی تاریکی 

آهنگ گوش بدم 

اصلا هم افسرده نیستم 

فقط مخم داره میترکه از این افکار !  

چند سال از امروز بگذره که من  

خوشحال و بیخیال الان بشم ؟!  

هوووم ؟!  

نمیدونم  

فعلا که حالمان بس گرفته است و دلمان بس تنگ !  

ای تف به همه چی !  

تف !