#32

من شنو ... هوووم .... الان :


" تو هوایی که برای یک نفس

خودمو از تو جدا نمیکنم

تو برای من خود غرورمی

من غرورمو رها نمیکنم "

گوگوش - اعجاز


من نویس.... با طعم تند فلفل :


اصلا من نمیدونم چرا من باید به فلفل حساسیت داشته باشم

بابا جان من اصلا غذای بدون فلفل از گلوم پایین نمیره

ولی تا میخورم کهیر میزنم به اندازه هیکلمان

به همراهی خارشکها  ...

اینو در حالی براتون دارم مینویسم که ناخن های دست چپم فرنچ تشریف دارن

و ناخن های دست راستم خالی از هر گونه ابزار استکباری جهانی

و موهایمان به صورت خیلی شیک بافته شده اند

و در کنارمان مانند "م" ممنوع عزیزم سر بر شانه ی ما گذاشته اند

و چتری های محترم تازه کوتاه شده هم با کلی فن و حرفه ی پاک دخترونه جمع شدن! 

و روی بازهایمان کهیر است

امروز با یک دوست صمیمی قدیمی صحبت کردیم و بسیار شاد شدیم

چه درد و دل ها نشد ، چه فحش ها که رد و بدل نشد

+ ما همه ی دوستان صمیمیمان پسرند !

بعله ...

خبر خاصی نیست

اتفاق خاصی نیوفتاد امروز

مثل هر جمعه ی معروف زنده یاد فرهاد بود ... !