#41

من شنو ... واقعا داره یادم میره .... الان :  

" اسمم داره یادم میره  

چون تو صدام نمیکنی 

حالا که عاشقت شدم 

تو اعتنا نمیکنی " 

شادمهر عقیلی - اسمم داره یادم میره  

من نویس ... هم خواهر شوهر میشویم ، هم خواهر زن : 

اصلا جدیدا وقتی توی آیینه به خودم نگاه میکنم کم کم این فکم داره گنده و گنده و گنده تر میشه !  

شدم مثل این اسمایل فُور اِو ِر اِلون !  

کم کم دارم مطمئن میشم من نیمه ی گمشده ندارم و خدا منو کامل آفریده که درسی بشم برای این خلق تا دیگه نه بخونن از تنهایی ، نه بنویسن !  

به قول دامادمون ... تقصیر خودتِ خانوم س.ص.ث !

 

هی آقای وکیل .... با توام  ... تو هنوز خیلی خیلی عزیزی .... مثِ همون وقتا :) ! دلمان لک زده است تو فحش بدهی و ما فحش بدهیم و آخر دعوا کنیم و دوباره چــَند ماه قهر کنیم !!  

 

من خوان .... چند سال پیش :   

 -18-

اگر تو پسر به دنیا بیای اَم خوشحال میشم ! شاید حتی بیشتر از دختر بودنت ! اون وقت مزه ی بردگیُ بعضی از تحقیرا رُ نمیچشی ! مثلا اگه پسر باشی کسی تو تاریکی بهت تجاوز نمیکنه ! لازم نیست صورت خوشگل داشته باشی تا تو نگاه اول چشم همه رُ بگیری ! وقتی با همسرت توی تخت خواب خوابیدی لازم نیست هر چیزی ُ تحمّل کنی ! کسی به تو نمیگه گُناه اون روزی دُرُس شد که حوا سیب ممنوعُ چید ! کم تر عذاب میکشی!    

-109- 

کاش معمای بودن یا نبودن یا این یا اون قانون حل میشدُ هر کسی واسه خودش یه راهِ حل پیدا نمیکرد ! کاش پیدا کردن یه حقیقت، حقیقتای ضدِ اون حقیقتِ پیش نمی آورد ! کاش تموم حقیقتا درست نبودن ، هدفِ محاکمه ها و دعواهای اونا چیه ؟ میخوام به همه حالی کنن که چه چیزی درسته و چه چیزی نه ؟میخوان عدالت ُ به همه نشون بدن ؟ تو حق داشتی ! کوچولو ! حقیقت همه جا هست !  وجدان هر کسی از هزارون وجدان جورواجور درست شده ! 

- روی جلد کتاب -  

هیچ وقت نفهمیدم چه طور این جوری میخنده ولی فکر میکنم دلیلش گریه کردنای زیادشه ! فقط کسایی که زیاد گریه میکنن می تونن قدر قشنگیای زندگی رُ بدوننُ خوب بخندن ! گریه کردن آسونه وُ خندیدن سخت !

نامه به کودکی که هرگز متولد نشد -اوریانا فالاچی ( ترجمه یغما گلرویی )