#49

من شنو ... الان :  

Escaping nights without you with shadows on the wall
My mind is running wild tryin hard not to fall
You told me that you love me but say I’m just a friend
my heart is broken up into pieces
Cos i know i’ll never free my soul
it’s trapped between true love and being alone
When my eyes are closed the greatest story told
 I woke and my dreams are shattered here on the floor 

Enrique Iglesias - Why Not Me
 

من خوان ... سر کلاسهای کنکور : 

-63-  

خیابان طالقان ی یک طرفه است . می رویم پایین تر و از خیابان سمیه دوباره می آییم توی طالقانی ، شاید یادت رفته باشد و آن دیوار های آجری برایت چندان آشنا نباشد . میبینی که دیوار خیلی طولانی است . تا چشم کار میکند دیوار است . روبه روی در بزرگ نگه میدارم و تو عقاب سنگی میبینی که روی دیوار کنده شده و دیگر خطوط ظریف کنده کاری شده اش را از دست داده ، ولی هنوز هم میشود نزدیک ترین جا به وطنت .  خاموشت میکنم و یکی دو ساعت تنهات میگذارم و خودم میرم خانه ی هنرمندان که همان نزدیکی است . باید سالهای کودکی ات را به یاد بیاروی . سه سالت بیشتر نبود که این سفارت خانه دیگر جزیره ای آمریکایی در دل تهران نبود . از دیوارهاش بالا رفتنتد و بعداً شد لانه ی جاسوسی . باید خوب به پرچم هایی که دورتادور زده اند توجه کنی . یا زهراها و یا حسین ها ، یعنی که اینجا آمریکا نیست . ریپ بزن ، ترمز ببر . هرکاری خواستی بکن . من آنجا کاری با تو ندارم . خانه ات نیست ،ولی خاطره ی دور خانه ات که هست . خوشحال نشدی شورلت ؟ 

-103- 

از جیب پالتوپوست قیمتی اش جعبه ی مثلثی شکلاتی تابلرون را بیرون می آورد و جلوت میگیرد . میگوید : آشتی ... تو عشوه خرکی می آیی و ابروت را بالا میندازی و میگویی : نچ نچ .... میگوید این که رشوه نیست ، پیام عاشقانه است خنگ خدا ... تو نیشت تا بناگوش باز میشود .عاشقها همیشه میتوانند دوتاگوش مخملی روی سرت سبز کنند . میگویی : عاشق جان ، حالا بیا یه ماچ برفی ... بعد از کلی فرنج کیس باشدت ، تکه ی گنده ای از شکلات عاشقت  میکنی . شکلات را با دندان نصف میکنی و نصف بیرون مانده را به عاشقت میدهی . همه چیز در زندگی باید fifty - fifty باشد .  

یوسف آباد ، خیابان سی و سوم - سینا دادخواه

 

من نویس ... فهمیدن یک حقیقت تلخ : 

 

تو نمیفهمی چه داشتی ، اینکه گاهی مینشینی روی صندلی کافه ی شریمپی و برای خودت دلستر لیمو سفارش میدی و به آهنگ Hotel california - Eagles گوش می دهی و یک سیگار روشن میکنی و از کافه چی برای خودت یک زیر سیگاری میگیری ، اینها نشون میده تو یه چیزیو داشتی و دیگه نداری ...  !

تو نمیفهمی چه داشتی ، وقتی که توی سفره خانه ی عمو رضا مینشینی و دستت را دور همراهت حلقه میکنی و قلیون لیمو و نعناع معروف را سفارش میدهی و میکشی و میکشی و میکشی ! 

تو نمیفهمی چه داشتی ، وقتی میروی سمت پارک پرواز و صدای موتور گشت پلیس رو میشنوی و برمیگردی به صندلی کمک راننده ات نگاه میکنی و میبینی کسی نیست ! 

تو نمیفهمی چی داشتی، وقتی میروی سمت بلوار دریا ، میدان کوثر ، بغل همون دکه ی روزنامه ای و کسی نیست به تو بگوید " برو بالا ، از این خیابان برو بالا دیگه ، دیدی گفتم بلدم ؟ " !  

تو نمیفهمی چه داشتی وقتی توی پارک میعاد می ایستی یا میروی سینما پردیس زندگی و دلت میخواهد فیلم خنده دار ببینی و میفهمی نیست ، نداریش !

تو نمیفهمی چقدر تنها شده ای  ... بفهم :) !   

نمیدونم اینکه کم میخوابم خیلی خیلی داره رو مخم تاثیر میذاره یا اتفاقات اخیر ، فعلا فقط میدونم خیلی خیلی خسته ام !   

جدیدا خیلی فلش بک دارم ... خیلی !