#61

من شنو ندارد .... سرم داره میترکه !


من نویس .... تنها .... تنها .... تنها :


تنهایی آنجایش درد دارد که شب دراز کشیدی روی تختت و چشمانت را میبندی و میخوابی ... نصفه های شب بیدار میشوی ... با سر درد ... دلت میخواهد گوشی ات را ورداری و به یکی اس ام اس بدهی و بگویی حالت خوب نیست ، مینویسی ... بعد میروی توی کانتک لیستت و میری پایین ، اول فیوریت ها را رد میکنی ، نه ، نه ، نه ، میرسی به A  میری تا پایین ، از اسمها میگذری و میگذری تا میرسی به آخر ... هیچی !

میزنی کنسل و میروی دوباره به اس ام اس ، دوباره کنسل ، میزنی NO  و بعد دراز میکشی روی تختت و میخواهی بخوابی و خوابت نمیبرد ! 

این روزها دوباره نه حوصله ی اس ام اس دارم ، نه تلفن ، نه فـــ یـــ س جان ، تنها امیدم به مَن نویس هست و هست ! 

هی خدا .... یکم اینورُ نگاه کن ! :) مرسی