از ( مــریم ) فــ یـــ س جان :

تنهــایـم ...
اما دلتنگ آغــوشی نیستــم...
خستــه ام ...
ولـی به تکیـه گـاه نمـی اندیشــم...
چشــم هـایـم تـر هستنــد و قــرمــز...
ولــی رازی نـدارم...
چــون مدتهــاست دیگــر کسی را "خیلــی" دوست ندارم...