#82

من شنو ... امروز توی راه :


" خیال کردم یه عمر با من میمونه

گمون کردم واسم یه هم زبونِ

نگفته بود پی یه عشق دیگس

که تحقیر بشم ُ دل بسوزونه

نگفت به فکر فرصتی دوبارس

برای دل بریدن فکر چاره اس

نگفت به فکر تحقیر نگامه

شکستن ِ غروری پاره پارس ! "

محسن یگانه - خیال


من نویس... یک آدم ِ بی منطق ِ منطقی :


مث ِ وقتایی که یکی میاد میگه برام تعریف کن و من نگاش میکنم و زود خودمُ جمع میکنم و میگم چیزی نیست ... هیچ چیز ِ مهمی نیست و من دوباره نیشم ُ تا بناگوش واز میکنم و روی لپِ راستم یه چاله میوفته و روی لپ چپم یه چاه و همیشه هم همه متوجه میشن و زووود یادشون میره چم بوده و چی پرسیدن !

مثِ وقتایی که با منطق ِ بیخود ِ خودم همه رو قانع میکنم که فایده ای نداره و همه هم یا اعصاب منُ ندارن یا واقعا فانع میشن و منم از خودم هم بدم میاد هم حال میکنم که ایول ... من چقد خوب همه رو قانع میکنم و ای خاک تو سرم که با این منطق ِ بیخودم تونستم یکی ُ قانع کنم !

هی راستی شماها تاحالا چند بار شده یه چیزایی رو باید به یه سریا میگفتین و نگفتین ؟! من ؟ همیشه !