#92

من شنو ... امروز ... توی راه ِ دانشگاه : 

 

" چقد قصه گفتم که دریا بخوابه 

چقد گریه کردم  

نفهمم سرابِ

نفهمم کجامُ 

نفهمم کجایی 

چقد با تو بودم 

تو عین جدایی  

قسم خورده بودم 

اگه از تو جدا شم 

دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم 

ولی دیدم نمیشه 

نمیشه 

نمیشه 

تو فکرت نباشم 

نه دیروز ُ نه امروز ُ نه فردا 

نمیشه " 

محسن یگانه - نمیشه 

 

من نویس ... یک مهندس ِ کامپیوتر : 

 

یعنی عشق میکنم وقتی این اسمبلی ها رو دل آرا توضیح میده چون خودشم نمیفهمه چی میگه و من میفهمم چی میخواد بگه .... عشق میکنم سر کلاس مدار میشینم ... یعنی واقعا با علاقه درسُ گوش میدم مث ِ دیفرانسیل و فیزیک دوران ِ پیش دانشگاهی ... یعنی با منطق ترین درسها اینایی هستن که من میخونم ... یعنی جوری که ترم پیش خوشرو سی شارپ رو توضیح میداد و من با علاقه توی خواب و بیداری گوش میدادم و واقعا لذت میبردم .... واقعا :) .... مث ِ امروزی که با قرص کلد استاپ باز هم خواب ِ خواب بودم ولی وقتی چنگیز داشت درسُ توضیح میداد بی اراده درسُ گوش میدادم و لذت میبردم :) ... خیلی خوشحالم بر عکس ِ همه ی دوستام با علاقه میشینم سر ِ درس :) و عاشق ِ رشته ام هستم !