-
#9
پنجشنبه 12 مرداد 1391 19:04
من شنو ... امروز وقتی خیابونارو قدم زنون رد میکردم : " مال هم بودیم کنار هم بودیم ولی تو رفتی برنگشتی توی خواب هم بودیم رو یه قاب عکس بودیم این کار تواِ کار سرنوشت نیست " زدبازی - مال هم بودیم من نویس ... با یه لبخند پیروزی : خب توی اینکه چیزیو میخوام و بهش میرسم کمترین شکی نیست ! هروقتی چیزیو خواستم یا با...
-
#8
پنجشنبه 12 مرداد 1391 01:46
من شنو .... چند ساعت پیش : " اگه تو این دنیا قلب کثیفت شکست حقیقت تلخه ! آره همینه که هست ! " مهراد هیدن - همه *س *شن من نویس .... توی خاطرات غرقم نمیدونم چرا بخشیدن آدمها واسم سخت شده یعنی هنوز آزارم میده که یک آدم چند سال پیش چیکارا کرد ! چه صدمه ها به من و خانواده ام زد ! بخشیدن آدم ها سخت نیست من شاید...
-
#7
چهارشنبه 11 مرداد 1391 15:32
من شنو .... الان .... و باز هم حسین پناهی : " بی تو نه بوی خاک نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسکینم چرا صدایم کردی ؟ چرا ؟ " حسین پناهی - ستاره ها من نویس : مثل اینکه قراره اخبار هر سال همچین موقعی یکی از شکست های بزرگ زندگیمو به رخم بکشه و بگه " دخترک ، خیلی خری ! فکر کردی یک سال تلاش کافی بود ؟! "...
-
#6
سهشنبه 10 مرداد 1391 22:22
من شنو .... الان .... یکی از دکلمه های حسین پناهی : " من چشم خورده ام من چشم خورده ام من تکه تکه از دست رفتم در روز روز زندگانیم " حسین پناهی - ستاره ها چرت نویس من .... چند شب پیش : رفت صاف نشست سرجای قدیمی و قبلی چایی با یه جا سیگاری یه دفترچه ی سیاه با یه خود نویس مشکی دفترچه رو باز کرد پر از نوشته پر از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 مرداد 1391 01:04
خسته ام .... خیلی
-
کلمات کافی نیست برای توضیحش
دوشنبه 9 مرداد 1391 22:57
تو ماشین نشستی داری اهنگ گوش میکنی یهو یکیو کنار خیابون میبینی خیلی اشناس بهش خیره میشی داری بهش نزدیک میشی میبینی دستش تو دست ی غریبست داره میخنده خنده هاش واست آشناس یهو تپش قلب میگیری ... از کنارش رد میشی چشات میوفته تو چشاش اونم تورو دید شناخت یهو خندش قطع میشه ازش رد میشی میری چشاتو میبندی نفس عمیق میکشی اما...
-
چشم من و انجیر
دوشنبه 9 مرداد 1391 00:13
دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ جوونور کامل کیه؟ واسطه نیار به عزتت خمارم حوصله هیچ کسی رو ندارم کفر نمیگم سوال دام یک تریلی محال دارم تازه داره حالیم می شه چیکارم میچرخم و میچرخونم سیارم تازه دیدم حرف حسابت منم طلای نابت منم تازه دیدم که دل دارم بستمش راه دیدم نرفته بود رفتمش جوانه نشکفته را رستمش ویروس که بود حالیش نبود هستمش...
-
#5 .... خیلی خوابالو و خیلی عصبانی !
یکشنبه 8 مرداد 1391 17:29
من شنو ... الان : " بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه حتی الان از پشت این دیوار که ساختن تا دوست نداشته باشم " ناشناس من نویس .... کلافه ی کلافه : هورا ! من چقد خوشبختم (!) دارن میبرنم پسند (!) قراره یکی منو بپسنده (!) قراره یکی توی این زمین خاکی و بزرگ از من خوشش بیاد (!) وای خدا جون شکرت (!)...
-
دل خوش
یکشنبه 8 مرداد 1391 01:49
جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید "حسین پناهی "
-
#4
شنبه 7 مرداد 1391 17:40
من شنو ... همین الانه الان (!): " ثانیه ها با تو آسون میرن بازیه ماس که توش داغون میشم دوباره باز به تو آروم میگم میخوام ساعت وایسه میخوام ساعت وایسه " زدبازی - ساعت وایسه من نویس .... شماره چهار : خوابم میاد این کم خوابیای چند ماه پیش شدید بهم برگشته الان یا خوابم یا بیرون از خونه یا پای فـ یـ س جان !...
-
#3
جمعه 6 مرداد 1391 13:22
من شنو .... امروز صبح : " آسمون آبیه جای اون خالیه که باشه و ببینه اینقد حالمون عالیه " زدبازی - کوچه من نویس .... شماره سه : دیشب یه سری حرفا زده شد که شاید صد سال دیگه ممکن بود به کسی نگم ! ولی امروز به یه نتیجه ای رسیدم . نشد ؟! بهتر نشد ! هنوز بهترین هستم ! هر روز بهترین هستم ! + مرسی ، بابت خبر توپت !
-
#2
پنجشنبه 5 مرداد 1391 17:57
من شنو .... دیشب .... با اون حالم : " همه میدونن من همیشه با تو خوبم همه میدیدن من همه با تو بودم حتی فکر نمیکردم بخوای سرد شی زود منم بستم چشامو رو هرچی بود قهرات مال من بود ، با اون آشتی پس تف تو خاطراتی که داشتیم " 0111 - گلهای باغچه من نویس ..... کاملا بی حوصله : از مرور خاطرات لعنتی خسته شدم از اینکه یه...
-
#1
چهارشنبه 4 مرداد 1391 22:31
من شنو .... همین الان : " هرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نداشت بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت " شادمهر عقیلی - طرفدار من نویس ..... شماره یک : عادت بدی دارم کلا آدم هارو آدم حساب نمیکنم !!