-
#52
دوشنبه 27 شهریور 1391 23:05
من شنو ... یک شب سرد زمستانی ... فرحزاد : "نرفته یاد تو هنوزم از سرم نمیتونم من از تو ساده بگذرم گلم تو آخرم با چشمای ترم گذشتی از منُ نکردی باورم میشد که یکمی ، میشد که یک دمی میشد که لحظه ای ، بگی که یکمی و یک دمی به فکرمی بیا با اون نگات ، بیا با خنده هات سکوتُ بشکن ُ ، بگو منم دوست دارم ُ میمونم باهات"...
-
#51
یکشنبه 26 شهریور 1391 20:20
من شنو ... هرشب : " ساعت پنج شده دلم بازم تنگ شده ولی جای برگشت نیست چشمام میشن با یه لبخند خیس ... " زدبازی - دلم تنگ شده یک مکالمه ی : + چند روزه نخوابیدی ؟ - چند روزی میشه ! + باز که بهم ریختی تو ! - نه ! فقط خوابم نمیبره . من نویس : یک عدد تل فست میخوریم و دوتا اکسترا !
-
#50
یکشنبه 26 شهریور 1391 14:50
من شنو ... هرسال ... هفته ی آخر شهریور : "دوباره کنار آب ، زیر ستاره هاییم خوشحال از اینکه تو بهترین سه ماه سالیم تنها مشکل اینه که تحت فشار خوابیم همه چی عالیه ولی اگه بذاره پاییز چرا میره جلو عقربه هی متنفرم از ته دل من از اول مهر " زدبازی - تابستون کوتاهه من نویس ... یک مخ آماده ی تــَــرک : تو باید بخوای...
-
#49
شنبه 25 شهریور 1391 21:10
من شنو ... الان : Escaping nights without you with shadows on the wall My mind is running wild tryin hard not to fall You told me that you love me but say I’m just a friend my heart is broken up into pieces Cos i know i’ll never free my soul it’s trapped between true love and being alone When my eyes are closed the...
-
#48
جمعه 24 شهریور 1391 22:40
من شنو ... امروز توی شریعتی : " میدونم باید برم میرسیم آخر به هم من و تو عزیزم بذار برم میرسیم یه جا بهم میخوابیم کنار هم من و تو من و تو هر جا برم با هرکی برم توی فکرم مال تو ام" زدبازی - زمین صافه من نویس ... یک سری آدم خیلی خیلی شاد : اینکه تو منُ میبینی که توی اسنایپر جیغ میزنم، از شادی، چیز خیلی عجیبی...
-
#47
پنجشنبه 23 شهریور 1391 23:54
من شنو .... هی روزگار : "عاقبت جدا شدن دستای ما گم شدیم تو غربت غریبه ها آخر اون همه لبخند و سرود چشم پر حسادت زمونه بود " سیاوش قمیشی - بی تو من نویس ... یک سری چیز در مورد رابطه با دخترا : تو باید بفهمی که یک دختر کالا نیست ، یک دختر بازیچه ی دست تو نیست که تو یک روز دوستش داشته باشی ، یک روز نه ! تو باید...
-
#46
پنجشنبه 23 شهریور 1391 18:31
من شنو ... چند ماه پیش .... من و فــ یــ س جان و یک عکس خیلی خیلی عذاب آور : " همیشه بی تو با فکرت تنهایی سرگردونم نمیدونم تو نباشی دیگه از چی بخونم" مهدی مقدم - بی تو میمیرم مکالمه ی من با یک بچه ی 6 ساله توی استخر : + وای تو چقدر شنات خوبه مانیا خانوم ! - تو مو نداری ؟! + چرا دارم ، واسه چی میپرسی ؟! - آخه...
-
#45 .... آقای وکیل !
چهارشنبه 22 شهریور 1391 22:10
من شنو ... ( یک آهنگ پر از خاطره :)) ) : " ای تو غریبِ آشنا ای بی مروت تا کجا میخوای بدی ادامه تو تا انتهای جاده ها حسادت هم حدی داره کی دست تو دستات میذاره تو این زمونه ی پلید محبت معنا نداره " خواننده :))))))))))))))) من نویس .... از ته ته ته ته ته دلم : اصلا تو باید باشی، با همون عینک زشتت ، با همون ریش...
-
#44
چهارشنبه 22 شهریور 1391 17:23
من شنو ... همین چند دقیقه ی پیش ... توی تراس : " امشب میکوبه همه چی خوبه تا صبح با من میخونه دنیا مال ماست آره میخونه میگه برام شده دیوونه هرجا بخوای باهم میریم دنیا مال ماست " سامی بیگی - دنیا مال ماست من نویس .... یک آدم خیلی خیلی شنگول : امروز از اون روزاس که من عاشق خودم میشم ، میشینم جلوی آیینه و موهامو...
-
#43
سهشنبه 21 شهریور 1391 21:23
من شنو ... الان .... باز هم حسین پناهی : " و رسالت من این خواهد بود ، تا دو استکان چای داغ را ،از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم ، تا در شبی بارانی ، آنها را با خدای خویش ، چشم در چشم هم نوش کنیم . " حسین پناهی - ستاره ها من نویس : این مخ نیمه بیمار و نیمه سالم من کشف کرده که من فقط آفریده شده ام که...
-
#42
دوشنبه 20 شهریور 1391 23:13
من شنو ... دوستش دارم : "من مــُردم این روزا یه جورایی تو اون دنیام وقتی عصبی میشم وای میسم تو رو شما ..... از رگ خشک من معلومه خونی نیست تو بدنم این یه بارم فقط با اشکای خیسم خوندم ازت من از همه بهارای زندگیم موندم عقب این روزا مسیر زندگیم مث ِ ذوزنقس ! .... فقط از دیدگاه من یک صحنه فراموش نمیشه حتی صـــــدها...
-
#41
دوشنبه 20 شهریور 1391 00:33
من شنو ... واقعا داره یادم میره .... الان : " اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمیکنی حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمیکنی " شادمهر عقیلی - اسمم داره یادم میره من نویس ... هم خواهر شوهر میشویم ، هم خواهر زن : اصلا جدیدا وقتی توی آیینه به خودم نگاه میکنم کم کم این فکم داره گنده و گنده و گنده تر میشه ! شدم مثل این...
-
کاملا بی ربط !
یکشنبه 19 شهریور 1391 02:44
من باید دلتنگ اون دامن چیندار لباس محلی شیرازیم باشم که خاله ام برایم به یادگار فرستاد یا اون گل سرخی که از حیاط بابابزرگم چیدم ، یا حتی اون مرغ مینایی که فقط اسم یکی از نوه هارو بلد بود ... ســ ر و شــــ من باید دلتنگ اون مادربزرگی بشم که وقتی صدا خنده هایمان را میشنید و باز هم فریاد میزد خوابیدین؟؟ و ما انقد خندیدم...
-
#40
شنبه 18 شهریور 1391 22:27
من شنو .... توی یک مغازه در یک جای شلوغ شهر : I didn't want to lose you Leave you with a broken heart But wherever we are, we're miles apart I know that we tried, but this is the last goodbye david cook - last goodbye من نویس .... عمق فاجعه درک نمیشود ... حتی برای خودم : داستان رو نذاشتم چون نخواستم ! عمق فاجعه امروز...
-
#39
جمعه 17 شهریور 1391 21:40
من شنو ... توی ماشین ... راه برگشت : " خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردی واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی؟ منو به محبت دوروزه مهمون کردی ؟! " سیاوش قمیشی - خیلی ممنون من نویس : اصلا بعضی از آهنگها هست که وقتی میشنوی ، یاد سفر میوفتی ، مثل آهنگ Only girl - rihanna...
-
امان از این احوال ... امان !
جمعه 17 شهریور 1391 02:19
امان از دستانم زمانی که در مقابل احساساتم لال میشوند و من ، لبخند میزنم ... باز هم ادامه دارد .... دستانم اصرار دارند روزه ی سکوت بگیرند (!) س.ص.ث
-
#38
پنجشنبه 16 شهریور 1391 21:53
من شنو ... یک سال پیش : " حرمت معنای اسمت تو کتابا جا نمیشه من الفبا مینویسم حرف تو پیدا نمیشه مث موج و خط ساحل سرنوشتم اینه لابد کم خداحافظ نگفتم رفتنم برگشتنم شد " بابک جهان بخش - عاشقم کن من نویس ... بی دلیل : صرفا به دلیل اینکه دو نقطه دی میزنیم ، دلیل نمیشه که حالمون خوب باشه که ، اصلا ما باید الکی...
-
#37
چهارشنبه 15 شهریور 1391 18:28
من شنو ... الان : Nights in white satin Never reaching the end Letters I've written Never meaning to send Sandra - Night In White Satin من نویس ... یک تصمیم بزرگ : من ... همینجا با مهر و امضاء مینویسم که اینجانب ،تا ابد، برای هیچ بنی و بشری دلسوزی نکنم ! اصلا ما تا عمر داریم این جمله را سرمشق خودمان قرار میدهیم :...
-
بدون شرح - 36#
چهارشنبه 15 شهریور 1391 02:08
اصلا زندگی باید یه دستورالعمل داشته باشه،مثلا وقتی فلانیو دیدی بگه " دو دستی بچسب بهش ، نذاری از دستت بره ها ! "یا مثلا فلانیو دیدی ،بگه " یکی بزن توی دهنشو جونتو بگیر و فرار کن! ". اصلا زندگی باید یه دکمه ی استاپ داشته باشه یه دکمه ی نکست داشته باشه مثلا یک جاهایی که خوشحالی استاپ کنی ، یه چند...
-
#35
دوشنبه 13 شهریور 1391 21:40
من شنو .... امروز .... پاتوق قدیمی ... دوستی قدیمی .... شبهای دریا : " این دل مال تو بــود اما از تو چه سود وای از رفتن تو از دنیای حســـود" شهرام شکوهی - دل دیوونه من نویس ... مفتخرم : نمیدونین چه حسی داره وقتی نشستی پشت میز بابات میاد دست میذاره روی شونت میگه بهتر افتخار میکنم دخترم حس خوبیه خیلی ! آدم ته...
-
#34
یکشنبه 12 شهریور 1391 22:04
من شنو ... توی کافه ... : " امشب چه دیدنی شدی باور نکردنی شدی دستامو محکمتر بگیر حالا که رفتنی شدی " بابک جهانبخش - دیدنی شدی من خوان ... یادمه .... هنوز یادمه ... : " ابر میبارد و من میشوم از یار جدا چون میکنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان ، ابر جدا ،...
-
....
یکشنبه 12 شهریور 1391 02:12
نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه می گم که خلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه و قشنگتر اینه که یادگرفته گوجه را تو تابه ها سرخ کنه و بعد بخوره راسی راسی ؟ یه روزی اگه گوجه هیچ کجا پیدانشه اون وقت بشر چکار کنه ؟ من : هیچی نازی دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوریم وقتی آهنا همه تموم بشه اون وقت بشر لباسارو...
-
#33
شنبه 11 شهریور 1391 22:42
من خوان ... امروز : نه، ناگهانی نبود. یعنی فکر نمیکنم ناگهانی بود . میگن ذره ذره اتفاق میوفتد. برای من هم ذره ذره اتفاق افتاد. این که چه شد و چرا از اونجا سر در آوردم خیلی مهم نیست ، مهم اینه که شد و اتفاق افتاد . تهران در بعد از ظهر - مصطفی مستور من شنو .... وقتی یک آهنگ ایرانی مث همیشه آدم رو ارضا روحی نمیکنه : but...
-
ف 1
شنبه 11 شهریور 1391 14:21
هفته های اول مهر ردیف آخر کلاس نشسته بغل دست دوست صمیمیش روی نیمکت خیلی سفت مدرسه روی میز یک پاکن با خلاصه نویسی های امتحانی روی پاکن (!) یک خودکار آبی با یک مداد نوکی هووووم دست راستش باند پیچی شده یکی از پاهایش را جمع کرده و تکیه داده به نیمکت و خودش تکیه داده به دیوار پشت سرش یک کتاب نو روی پاهایش با یک لایتر در...
-
#32
جمعه 10 شهریور 1391 20:11
من شنو ... هوووم .... الان : " تو هوایی که برای یک نفس خودمو از تو جدا نمیکنم تو برای من خود غرورمی من غرورمو رها نمیکنم " گوگوش - اعجاز من نویس.... با طعم تند فلفل : اصلا من نمیدونم چرا من باید به فلفل حساسیت داشته باشم بابا جان من اصلا غذای بدون فلفل از گلوم پایین نمیره ولی تا میخورم کهیر میزنم به اندازه...
-
#31
پنجشنبه 9 شهریور 1391 22:40
من شنو .... عاشقانه های من و خودم : " کاش اینجا بودی و من نصفه و نیمه نبودم نفست میپیچید تو گوشم اینقد صدات نمیزد این قلب برف و بارون نمیتونن من و از تو دور کنن صد سال توی راه موندن یه لحظه اس وقتی با توام " زدبازی - منتظر بودن کاریه که بعضی وقتا پسرا برای دخترا میکنن من نویس ... با طعم شیرین یخ در بهشت :...
-
یک جمله ی دردناک از فــ یــ س جان(!)
پنجشنبه 9 شهریور 1391 02:39
بی تو میشود کار کرد... قدم زد... چای خورد... فیلم دید... حتی سفر رفت... فقط... بی تو نمیشود به خواب رفت .
-
#30
چهارشنبه 8 شهریور 1391 16:40
من امروز ... با رقص : " تو بودی که فکر نکــــــــــردی منم خدایی دارم تموم میشه یه روزی لحظه ی انتظارم " فتانه - فکر میکردی لینک دانلود من نویس : این آهنگ ، متنی زیبا دارد :)) و ریتمی بسیار زیباتر :)) ! اصلا هرکی بگه این آهنگا خز هست خیلی هم بد سلیقه هست! بعـــله من خودم به شخصه اصلا طرفدار اینجوری آهنگها...
-
#29
سهشنبه 7 شهریور 1391 23:22
من شنو ... من دیشب نخوابیدم ... فکر فکر فکر فکر و آهنگ ... این آهنگ : " رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من دل به هیچکسی نبستم ! " سیاوش قمیشی - یاد من باش من نویس.... دیگه داره تکراری و بیخود میشه : اینکه من با یکی شرط...
-
از کتاب سلام ، خداحافظ
سهشنبه 7 شهریور 1391 14:49
چیزی دارد تمام میشود چیزی دارد آغاز میشود ترک عادت های کهنه و خو گرفتن به عادتهای نو این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار زندگیش کرده ام میدانم و نمیدادنم . حسین پناهی